ریشه های فقر و راهکارهای فقرزدایی
از آنجاکه آگاهی از ریشه های فقر و دست یابی به راهکارهای فقرزدایی مستلزم آگاهی از مفهوم فقر است، به نظر میرسد با وجود آینکه همگان کم یا بیش می دانند منظور از فقر کدامین است و فقیر به چه کسی اگفته می شود. ازاین رو، به نظر می رسد ضرورت نداشته باشد در اینجا و در این فرصنت کوتاه به تعریف و تتبین فقر و انواع آن بپردازیم.
اما آنچه در این گفتار کوتاه آگاهی از آن ضرورت دارد، اینکه منظور از به کارگیری واژه فقر در این یادداشت، همانا فقر مادی است که حاصل آن درکلیه جامعه های انسانی ، وجود انبوهی فقیر است. فقیرهایی که بخش عمده جامعه را تشکیل می دهند.
عمده ترین نشانه فقر و به بیان روشنتر، تمیز دارا از ندار، چگونگی و اندازه برخوردار بودن افراد جامعه از امکان تامین نیازهای اولیه وروزمره زندگی است، از این رو، در جامعه یی که بیش ترین بخش افراد تشکیل دهنده آن برای تامین نیاز معیشتی روزانه خود متکی به کمک های بلاعوض یا یارانه می باشند و یا زیر پوشش موسسات نیکوکاری قرار دارند، چنین جامعه هایی به دور از هرگونه دیباچه پردازی اضافی، جامعه یی فقیر شمرده می شوند، به ویژه آنکه متعلق به سرزمینی غنی با منابع ثروتی ودارایی های طبیعی تبدیل بیش از تصور باشند، مانند کشور خودمان، راستینهای که در هر حال ادامه آن منجر به فقیر و فقیرتر شدن تدریجی مردم آن سرزمین خواهد شد.
بنابراین، داوری درباره دارا یا ندار بودن جامعه های انسانی نمی تواند تنها با بررسی های عینی و غیرعلمی- تحلیلی از وجاهت لازم برخوردار باشد. زیرا تنها جامعه یی دچار فقر مادی نیستند که اجزا یا افراد آن بتوانندبا بهره گیری از فعالیت و کوشش خود، نیازهای اولیه و روزمره اشان را برای گذران زندگی عادی و درشأن آدمی تامین کنند. و این مقدور نیست، جز آنکه تفکر و نظام اقتصادی حاکم بر آن جامعه، سنجیده و از نظر علمی- تجربی، به ویژه تاریخی مقبول عام و خاص باشد. به عبارت دیگر، هر کس در پی انجام رسالت خویش و یا سرگرم فعالیت، در کار و حرفه خود باشد. زیرا جز این، جامعه های دارا نیز با گذشت زمان رو به فقر نهاده، به خیل فقیران جهان می پیوندند.
بنابراین با پذیرش این راستینه، روشن است که فقر، که گفته می شود دست کم به گونه یی فرا کیر و همه جانبه در جامعه امروزی ما رو به گسترش دارد، به حکم علم و تجربه، ریشه در تفکر نظام اقتصاد دستوری و متمرکز دولتی حاکم بر کشور و مدیریت مربوط دارد، و هیچ دلیلی نیز بر رد آن نه مقبول است و نه پذیرفتنی.
از این رو با پذیرش آنچه درباره ریشه های فقر حاکم و رو به گسترش در جامعه ی کنونی عنوان شد، تردید نیست که یافتن راهکار زدودن آن و به عبارت دیگر، فقرزدایی- به حکم علم و تجربه- جز با تغییر سنجیده و کارآی اندیشه و تفکر حاکم بر نظام اقتصادی کشور میسر نخواهد بود. تغییری که باید رهاسازی تصدیات اقتصادی در اختیار دولت، ایجاد زمینه های لازم برای برخوردار سازی بخش خصوصی وبه بیان روشن تر کارآفرینان توانمند، بهره گیری سنجیده از تجربه متخصصان بازنشسته را که در جامعه کنونی بیش از هر گروه دیگری مورد ظلم و ستم ناخواسته و تبعیضآمیز قرار دارند، حضور در بازارهای بین المللی، مشارکت در اقتصاد جهانی، جلب سرمایه های خارجی و فراهم سازی امکان سرمایه گذاری هرچه بیشتر صاحبان سرمایه های خصوصی داخلی و خارجی را درپی داشته،در کانون سیاست های اجرایی کشور قرار دهد .
بنابراین، روشن است که ورود به چنین عرصه یی، بهره گیری از سرمایه های انسانی مجرب و آگاه به امور را برای اجرای سیاست های موردنظر، به دور ازذهنیت شکل گرفته در اقتصاد متمرکز ودستوری دولتی را طلب می کند که در حال حاضر، کارگزاران اداره اموراقتصادی/اجتماعی کشور اگرنه صددرصد، اما در هر حال توجه چندانی به آن از خود نشان نمی دهند.
خرداد 1380نابا