چه چیزاز آن ما ودر مالکیت ماست؟
"پیش از پاسخ به این پرسش که چه چیز از آن ما و یا در مالکیت ماست، باید یادآور شوم که به حکم دانش اقتصادسیاسی، در کلیه جامعه های انسانی، چنانچه برای پوشش کسری بودجه و به بیان روشن تر، تامین هزینه های جاری و گذران زندگی روزمره مردم از وجوه به دست آمده از فروش ثروت یا دارایی های به سرمایه تبدیل شده استفاده شود، کار، به ویژه کارمولد، رفته رفته ارزش خود را ازدست می دهد و سبب ایجاد نوعی حق کاذب برای استفاده ازسرمایه و حتا مال غیر می شود. رفتاری که ، در کلیه جامعه های انسانی، بدون استثناء سبب عقب ماندگی، درکلیه شئون اقتصادی/اجتماعی می شود .همچنان که در کشور خودمان، رفتاربا وجوه حاصل از فروش دارایی های طبیعی یا خدادادیِ به سرمایه تبدیل شده از جمله نفت و گاز و کانیات گران بهاء، و یا تاسیسات وتصدیات اقتصادی دردست دولت که با استفاده از این وجوه برپا شده است، بارآور کاهش ارزش کار مولد گشته، و این تصور ناراست در اذهان عمومی را سبب شده است که وجوه مورداشاره، درآمد است، درآمدی متعلق به مردم، اعم از این نسل ویا نسل های آینده. بنابراین می توان آن را به دلخواه به مصرف هزینه های جاری و روزمره، ضرور وغیرضرور رساند بی آنکه نیازی به کار مولد باشد."
ازرواین به نظر مى رسد اکنون وقت أن رسیده بأشد که به دور از لفاظی های معمول، و پناه بردن به یاری سجع وقافیه که حاصل آن جز به بی راهه کشاندن توان اندیشه نیست، آن هم برای لوث کردن پاسخ، یک بار براى همیشه ببینیم واقعا در این دنیاى بزرگ، چه چیز به طور خاص یا عام از آن ماست و به ما تعلق دارد، و یا می تواند به مالکیت ما به عنوان فردی از افراد جامعه انسانی درآید، و ما حق دخل وتصرف ویا استفاده إزآن رابه دلخواه واختصاصى داریم. چه چیزیاچیزهائى دارائی های عمومی اند و ما بى آن که حق دخل و تصرف اختصاصى درآن را داشته باشیم و یامجازبه وارد کردن صدمه به أن باشیم می توانیم به صورت مشاع و گاه اختصاصى إز آن استفاده کرده،ازوجودآن بهره مند شویم؟
به طور نمونه زمین و آب و هوا،برف و باران ودرنهایت سرما وگرما، نعمت یا دهش هائى عمومی اند که مابراساس سازوکارهائى مشخص، متفاوت و حق وحقوق ویژه دیگران ، هریک از آنهارا مورد استفاده قرارداده یا به مالکیت خود درآورده،از آنها بهرهور می شویم،بنابراین حق استفاده إز این موارد رادر چارجوب ساز و کار یا مکانیزم مربوط به صورت اختصاصى درمورد زمین و مشاع درمورد هوا داریم ، بى آنکه در مورد هوا حق دخل وتصرف یا آلوده سازى وغیر قابل استفاده کردن آن راداشته باشیم. کأنیات پربهاى هر کشورى نیز مانند هردارائى قابل تبدیل به سرمایه یی آن که موجودیت أن بسان زمین و هوا نأشى إز کوشش هیچ فردى إز افراد بشر نیست درصورتی که به سرمایه تبدیل شود، جز ارزش افزوده یى که در اثر تبدیل آن به سرمایه قابل عرضه دربازار ایجاد مى شود و متعلق به تبدیل کننده آن دارایی مى بأشد و همچنین مالیاتى که به آن تعلق مى گیرد و از آن دولت است، کلا متعلق به سرزمین محل وقوع آن می باشد. بنابراین با ید از آن براى آبادانى و شکوفائى اقتصادى همان سرزمین و تحت حاکمیت مربوط مورد بهره گیرى قرار گیرد. فرآیند یا جریانى که اعم است إز اینکه به مصرف ایجاد تأسیسات زیر بنائى یا سرمایه گذارى هاى تولیدى برسد،که درهرحال ایجاد فرصت هاى شغلى جدید وشکوفائى اقتصادى سرزمین مربوط را سبب خواهد شد
بنابراین روشن است که به طور کلی، زمین و نفت و گاز وسایرکانیات اعم ازکمیاب و گران بهاء یا کم بهاء که احدى إز آحاد بشر در ایجاد آنها نقشی نداشته ، ثروت هاى طبیعى یا به بیان روشن تر، دارائى یا در واقع سرمایه هائى بالقوه یا نا مهیا مى باشند که براساس موازین بنیانی میثاق حقوق بشر متعلق به کره زمین اند و باید براى آبادانى کره زمین مورد بهره گیرى قرارگیرند.اما ازأنجا که براساس قوانین موضوعه، این ثروت هاى طبیعى در قلمروى حاکمیت هاى گوناگون قرار دارند و در دست ونظارت حاکمیت سرزمین هایی می باشند که در آن جای دارند، متعلق به همان کشورند، البته کشور و نه مردم یا دولت هاى آن کشورها، بنابراین بایدبراى آبادانى همان کشور إز أن بهره جست و نه جز آن!همچنان که در گذشته نه چندان دورنیزتااندازه یى چنین بوده است اگر نه صددرصد.
اما اینکه برخى براین باورند که دارایی ها یا ثروت های طبیعیِ ملى متعلق به مردم است، اعم إز این نسل یا نسل هاى آینده ، پندارى ناراست است.
واما این استدلال که چنانچه این دارائى ها به کشور تعلق دارند، ازآنجا که کشور متعلق به مردم است ، بنابراین متعلق به آنهامی باشد ،این هم باز باورى ناراست است.زیرا این مردم اند که إزآن این یا آن آب و خاکند و نه برعکس.بنابراین وجوه ناشی از فروش دارائی های عمومی به سرمایه تبدیل شده را نبایددرآمدنامید و به مصرف هزینه های روزمره مردم و یاهزینه های جاری رساند زیرا این وجوه عین سرمایه اندونه درآمد. بنابراین حاصل هر رفتار دیگری با وجوه مورد اشاره ، در نهایت جز فقر فراگیر و همه جانبه ی فسادآبرانگیز نخواهد بود. پس باید به درستی پذیرفت که:چیزی جزحاصل کار ما و کار و دسترنج پدران ما چیزی هرچند درتصرف ،اما از آن ما نیست