توسعه و اقتصاد معنوی

دوشنبه, 12 اردیبهشت,1373 09:32 ق.ظ

 

گفتار کوتاه درباره:

توسعه و اقتصاد معنوی

 پیش ازورود به اصل موضوع این گفتارکه در واقع رابطه توسعه  به معنا و مفهوم Development می باشد با اقتصاد معنوی و یا تعریف و تبیین اقتصاد معنوی که بی تردید،دست کم در ادبیات اقتصادی ما ایرانیان مفهومی کاملاً جدید است ،  باید به درستی تعریف و تبیین شود. گذشته از اینکه به طور کلی توسعه به عنوان برابرفارسی اصطلاح “Development”گویای معنا و مفهوم مورد پندارنخستین به کار گیران این اصطلاح نیست و جوهر مطلب را جز به ذهن سراندرکاران علوم اجتماعی/ اقتصادی و یا به طور کلی کسانی که با مسائل توسعه در معنای مورد نظر سر و کار دارند، متبادر نمی سازد. ازاین رو به نظر می رسد لازم باشد نخست ، هرچند کوتاه وگذرا، ببینیم اصولاً منظور و مراد از توسعه ذر معنای درست آن چیست؟ آیا اصولاً جامعه هائی را که ما امروزه به عنوان «جامعه پیش رفته» می شناسیم و در ادبیات بین المللی مربوط، با عنوان های جامعه های «توسعه یافته» یا «پیش رفته» معرفی و از آنها یاد می کنیم، به درستی به معنا و مفهوم درست کلام و یا حتی به گونه ای نسبی «پیش رفته اند»؟ یا اینکه نه، این گونه جامعه ها به لحاظ رشد اقتصادی فوق العاده ای که در دوره ای طولانی و یا طی چندین دهه به هر دلیل به آن دست یافته اند، در زمینه های اجتماعی/ فرهنگی نیز از جهاتی پیش رفت کرده اند، پیش رفتی که بنا به تاًیید و پذیرش کارگزاران اداره امور این کشورها ،به ویژه جامعه شناسان به هیچ روی برابر یا متناسب با پیش رفت های اقتصادی آنها نیست. روشن ترین دلیل این ادعا، کاستی هایی است که در زمینه های اجتماعی/فرهنگی و به طور کلی، انسانی در جامعه این کشورها وجود دارد و هر از گاه بازتاب کاستی های آن به گونه های متفاوت ظاهر می شود. کاستی هایی که شدت یا ضعف آن همواره متناسب با رشد اقتصادی آنها ست. نمونه بارز این کاستی ها و یا به طور کلی نگرگاه مورد اشاره، با نگاهی کوتاه به رویدادهای نا هنجار اجتماعی- فرهنگی در کشورهائی مانند دانمارک، سوئد، ایالات متحده آمریکا و... که از نگر اقتصادی به درستی از پیش رفته ترین ها می باشند ، به روشنی آشکار می شود.

 

به هر روی، تاکنون درباره توسعه در  معنا و مفهوم “Development” نگرگاه های گوناگون و متفاوتی ارائه شده است. آنچه مسلم است علمای اجتماعی و اقتصادی و به طور کلی همه دست اندرکاران دانش توسعه، در اینکه توسعه و مراحل گوناگون آن نتیجه فرآیندی است که جامعه های انسانی با پشت سر نهادنش، به آن دست می یابند ، نگرگاهی یک سان دارند. اما جالب توجه اینکه هر یک از این دانشمندان، بنا به تجربه و نگرش های محیطی و ایدئولوژیک ،وحتی جایگاه طبقاتی/ اجتماعی خود، دستیابی به توسعه را به گونه ای متفاوت تعریف می کنند. بنابراین، روشن است که تاکنون اقتصاددانان و جامعه شناسان در تعریف و چگونگی دست یابی به اصطلاح یا واژه «توسعه»در معنای “Development”به نظریک سان دست نیافته اند. این نبود نگرش یک سان بیشتر ناشی از آن است که توسعه یا پیش رفت یک جامعه یا ملت ناشی از یک عامل نیست، بلکه ابزارهای زیاد و گوناگونی مانند سرمایه، فرهنگ، نیروی انسانی، منابع طبیعی ثروت، ،موقع جغرافیائی، بنگاه های اقتصادی و در نهایت، موسسات و نهادهای اجتماعی و... در شکل گیری آن موثرند.بنابراین از آنجا که بایستگی این ابزارها در فرآیند توسعه یا پیش رفت از نگر اقتصاددانان متفاوت است، روشن است که هر دانشمندی، بنا به تجربه و نگرش های محیطی و ایدئولوژیکی خود، دستیابی به توسعه را به گونه ای متفاوت از دیگران بیان داشته، تعاریف متفاوتی ارائه داده است. به طور نمونه، با مروری کوتاه در ادبیات اقتصاد توسعه و یا به طور کلی مسایل توسعه، ملاحظه می شود که برخی از اقتصاددانان، توسعه را معلول پیش رفت تکنولوژی دانسته و جامعه ای را پیش رفته می پندارند که از لحاظ تکنولوژی - به ویژه تکنولوژی صنعتی- پیش رفته باشد، در حالی که برخی دیگر پیش رفت یا توسعه یک جامعه را ناشی از دگرگونی وتحول روحی واجتماعی آن جامعه و یا ملت می دانند. گروهی پیش رفت راهم رده با صنعتی شدن جامعه و گروه دیگر آن را ناشی از تغییر متعالی یا مثبت ساختار جامعه عنوان کرده اند. برخی ا اشخاص نیز آن را هم رده با رشد اقتصادی جامعه می پندارند و....

 

اکنون بی آنکه بررسی یا نقد،ویا پذیرش یا رد هیچ یک از تعریف های ارائه شده مورد نظر باشد، باید یادآور این معنا بود که در هر حال مراد از توسعه یا پیش رفت در معنای “Development”- به ویژه در وضع نوین جهانی- باید به گونه ای متفاوت از گذشته باشد و دست کم سازگار با وضع کنونی جهان مورد تعریف قرار گیرد. با توجه به نتایج به دست آمده از بررسی های همه جانبه ای که در زمینه «توسعه» و «اقتصاد معنوی» به عمل آمده، به نظر می رسد مراد از توسعه یا پیش رفت و تعالی (Development) چیزی جز «رشد منظم و مداوم کم و کیف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فراگیر وهمه جانبه یک جامعه یا ملت» نباشد. باوجود این ، باید پذیرفت که مراد از عنوان کردن اصطلاح توسعه و اطلاق آن به این یا آن جامعه، پیش رفت و تعالی به معنای اعم کلمه و مشتمل بر پیش رفت و تعالی ترازمند و متناسب اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. بنابراین، همان گونه که بارها و بارها و به مناسبت های گوناگون یادآور شده ام، هیچ جامعه یا ملتی را نمی توان  کلا پیش رفته نامید، مگر اینکه در هر سه زمینه به گونه ای ترازمند و متناسب پیش رفته باشد. لذا این تصور یا ادعا که ممکن است جامعه یا ملتی از نقطه نظر اجتماعی یا فرهنگی پیش رفته، ولی از نقطه نظر اقتصادی عقب مانده یا کمتر پیش رفته باشد، به همان اندازه نادرست است که گفته شود جامعه یا ملتی از نظر اقتصادی پیش رفته و توسعه یافته است، اما از نظر اجتماعی- فرهنگی دچار کاستی های چشم گیر است. این سخن تنها یک تصور یا خودفریبی وبه احتمال شگرد یا ترفندی روان شناسانه برای تسکین روانی ملل و جامعه های عقب مانده یا در حال رشد ورو به پیش رفت است.

 

یکی از عمده ترین مسایل و مشکلات جامعه های عقب مانده یا رو به پیش رفت که بدون تردید بایستی مورد توجه و بررسی همه جانبه قرار گیرد، همانا راستینه انکار ناپذیری است که کارگزاران حکومتی- اگر نه  همه، اما بیشتر این کشورها - به آن دچارند و آن این توهم و برداشت نادرست و غیرمنطقی است که توسعه یا پیش رفت را- اگر نه لفظاً بلکه عملاً- با رشد اقتصادی و به ویژه با صنعتی شدن هرچه بیشتر و سریع تر و به هر قیمت یک سان می پندارند، بی آنکه پیامدهای رشد صنعتی شتابان و بازتاب های اجتماعی- فرهنگی آتی آن را در بلند مدت درنظر داشته باشند.

به نظر می رسد خالی از فایده نباشد چنانچه یاد آور شویم که : بنا به مشهور، در حالی که رشد، فرآیندی عمودی است، توسعه فرآیندی عمودی /  افقی وبه بیان دیگر فراگیر و همه جانبه است.

به هر حال، پیش از گفتگو درباره رابطه «توسعه» یا «پیش رفت» با «اقتصادی معنوی» که اصطلاحی کاملاً جدید است و بایستی به روشنی و درستی مورد تعریف قرار گیرد، لازم است مراد از «اقتصاد معنوی» حتی با کوتاه ترین سخن، تعریف و تبیین شود، زیرا همانگونه که بارها یادآور شده است ممکن است اندیشه خواننده ای که فضای حیاتی هر روز تنگ تر از روز پیش، او را ناشکیبا می سازد و توان گوش دادن و برقراری ارتباط معنوی و در نهایت توان درست اندیشیدن را از او باز می ستاند، به بی راهه کشیده شود و به احتمال گرفتار تعبیروتفسیر یا تعریف های نادرست از «اقتصاد معنوی» شود. بنابراین، ناگزیر باید یادآور شد که مراد از اصطلاح «اقتصاد معنوی، «فرآیند بهره گیری منظم و مداوم مادی و معنوی از زندگانی ، این گران بهاترین سرمایه است که ، به گونه ای متفاوت، برای زمانی محدود و نامشخص و تنها برای یک بار در اختیار انسان یا به طور کلی تر، در اختیار ماقرار می گیرد.» بنابراین تردید نیست که بهره گیری از زندگانی- این سرمایه بی تای غیر قابل تبدیل که موهبتی الهی است- مستلزم برقرار بودن فضای حیاتی مناسب، یعنی محیط زیست سالم - به طور اعم - و در کار بودن نیروی کار مورد نیاز است. در اینجا ودر اقتصاد معنوی مراد از نیروی کار، تن و روان سالم آدمی است، که در بهره گیری درست از سرمایه - یا همان گونه که یاد آور  شد « زندگانی » دارای جایگاه کاملاً روشن و غیرقابل انکار است. ازاین روی ملاحظه می شود که در «اقتصاد معنوی» عوامل کلاسیک تولیدمورد نظردردانش اقتصاد یعنی زمین و کار  یا "نیروی انسانی" و درنهایت سرمایه در اقتصاد معنوی با محیط زیست طبیعی و انسانی، تن و روان آدمی و زندگانی، جایگزین شده است. بنابراین کم وکیف به دست آمده از فرآینده بهره گیری از زندگانی به طور مطلق وابسته به کیفیت محیط زیست و تن و روان در اختیار است.

 

به بیان ساده تر، همانگونه که در یک واحدیا کارگاه تولیدی- اعم از کشاورزی، معدنی، صنعتی یا خدماتی- کیفیت کالا یا خدماتی که تولید و ارائه می شود، به نوع و کیفیت ابزار در اختیار- مانند زمین، نیروی انسانی و سرمایه - بستگی کامل دارد، در فرآیند بهره گیری از زندگانی نیز کم و کیف یا معنویت و به تبع آن کم و کیف تعالی اجتماعی نیز به کیفیت محیط زیست ، تن و روان سالم وزندگانی در کار بستگی دارد، کیفیتی که بی تردید از حاصل محیط زیست ناسالم و تن و روان رنجور متفاوت است.

 

بنابراین، باید متوجه این معنا بود که «اقتصاد معنوی» در مقایسه با «اقتصاد معیشتی» یا «اقتصادمادی» درمعنا و مفهوم متداول آن ، همانا مجموعه ای از کوشش های آدمی در زمینه تولید، توزیع و مصرف است. سنگینی وزنه همواره متوجه کیفیت متداوم محیط زیست و تن و روان آدمی می باشد.

 

اکنون چنانچه مراد از «اقتصاد معنوی» و به عبارت دیگر، تعریف آن تا اندازه ای تبیین و روشن شده باشد، به نظر می رسد باید دید رابطه آن با توسعه یا پیش رفت (که عنوان اصلی این نوشته است) چیست؟ البته تردید نیست که همواره باید یادآور این نکته بی اندازه اساسی بود که هرگاه سخن از توسعه یا پیش رفت به میان می آید، منظور پیش رفت همه جانبه و فراگیر ترازمند به معنا و مفهوم درست آن است، نه رشد اقتصادی یا پیش رفت در زمینه ای از زمینه ها که به هر حال به ترازمند نبودن پیش رفت منجر خواهد شد.

 

اکنون چنانچه پذیرای این واقعیت باشیم که خاستگاه اصلی زندگی، به طور اعم، و به طور کلی زندگی یا هستی آدمی، به طور اخص،در گروی محیط زیست سالم آدمی است، باید پذیرای این واقعیت نیز باشیم که خاستگاه اصلی توسعه یا پیش رفت نیز فی ذاته خود آدمی یعنی انسان و فلسفه وجودی اوست. بنا بر این حکم قطعی درمورد نیل به توسعه یا پیش رفت متعادل و پایدار در کلیه جامعه های انسانی وابسته به آن است که دست کم و در دیر ترین زمان، رهبران و کارگزاران حکومتی جامعه های انسانی پس از پشت سر نهادن خط فقر ، پیش و بیش از آنکه به دنبال رشد و توسعه اقتصاد مادی یا معیشتی باشند، خود را ملزم به اجرای اصول «اقتصاد معنوی» سازند. به بیان دیگر، کار تولید کالا و خدمات بازرگانی و برخی دیگر از خدمات روزمره و مورد نیاز جامعه را براساس برنامه ای پیش اندیشیده به مردم واگذار کنند و خود در کنار حفظ تمامیت ارضی سرزمین آبا و اجدادی خویش و نظارت بر کار مردم و راهنمائی آنها در اندازه مورد نیاز، به فراهم سازی زمینه و امکانات لازم برای توسعه انسانی به معنا و مفهوم واقعی کلام، یعنی حفظ و بهبود مداوم محیط زیست- اعم از طبیعی و انسانی آن (به عنوان یک بالابخش)-، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، گذران اوقات فراغت، ... و نظارت بر فعالیت های اقتصادی جامعه بپردازند.

و این مهم ممکن نیست جز آن که رهبران و کارگزاران اداره امورجامعه های انسانی بدانند مقصد کدام است و ابزار نیل به آن کدامین ؟ زیرا به مصداق ضرب المثلی کهن: اگر ناخدا نداندمقصد کدامین بندر است، هیچ بادی، باد موافق نخواهد بود.